شعر در مورد چوپان
شعر در مورد چوپان
شعر در مورد چوپان,شعر در مورد چوپان دروغگو,شعری در مورد چوپان,شعر درباره چوپان,شعری در مورد چوپان دروغگو,شعر کودکانه در مورد چوپان,شعر نو در مورد چوپان,شعر درباره چوپان دروغگو,شعری درباره چوپان دروغگو,شعری درباره چوپان,شعر درباره ی چوپان,شعر نو درباره چوپان,شعر کودکانه درباره چوپان,شعر در وصف چوپان,شعری در وصف چوپان,شعر چوپان,شعر چوپان دروغگو,شعر چوپان و شبان,شعر چوپان برای خدا,شعر چوپان عاشق,شعر چوپان و گله,شعر چوپان و حضرت موسی,شعر چوپان مولانا,شعر چوپان و شعبان,شعر چوپان بچه,شعر طنز چوپان دروغگو,شعر کودکانه چوپان دروغگو,شعر درباره چوپان دروغگو,شعر درمورد چوپان دروغگو,شعری درباره چوپان دروغگو,شعر موسی و شبان مولانا,شعر موسی و شبان مولوی,شعر موسی و شبان کتاب درسی,شعر موسی و شبان کورش کیانی,شعر موسی و شبان لری,شعر موسی و شبان مثنوی,شعر موسی و شبان کامل,شعر موسی و شبان خلاصه,متن شعر موسی و شبان,شعر عاشقانه چوپان
در این مطلب سعی کرده ایم حدود 100 شعر از اشعار زیبا را در مورد چوپان برای شما تهیه نماییم.برای دیدن این اشعار به ادامه مطلب مراجعه نمایید
باز هم نیلبک و زمزمه ی چوپان ها ،
برّه ها ، بوی علف ، همهمه ی چوپان ها .
مثل یک مزرعه جاری پنبه ، آرام
میرود تا دل صحرا رمه ی چوپان ها.
مثل یک تشنه که از راه رسیده ست به آب،
چشمه سیراب شد از قمقمه ی چوپان ها.
ردّ پای گله ای تلخ همیشه باقی است ،
در افق های نگاه همه ی چوپان ها.
گرگ اندوه بزرگی است به اندازه ی کوه ،
پشت تبدار ترین واهمه ی چوپان ها.
باز انگار همین گرگ اجل برگشته ،
می خورد خون دل از جمجمه ی چوپان ها .
گوش کن آینه را می شنوی از آن سو ،
از غم نیلبک و زمزمه ی چوپانها .
شعر در مورد چوپان
به سلامتی گرگ که فهمید چوپان خواب است
ولی زوزه اش را کشید تا از پشت خنجر نزند.
شعر در مورد چوپان دروغگو
آدم ها دو دسته هستن…
نصفشون گرگن…!
نصف دیگشون گوسفند…!
اما من ترجیح میدم چوپان باشم…
شماها همدیگرو بدرید
منم میشینم نی میزنم
شعری در مورد چوپان
نانوایی شلوغ بود و چوپان،مدام اینپا و آنپا میکرد،
نانوا به او گفت:چرا اینقدر نگرانی؟
گفت:گوسفندانم را رها کردهام و آمدهام نان بخرم، میترسم گرگها شکمشان را پاره کنند!
نانوا گفت:چرا گوسفندانت را به خدا نسپردهای؟
گفت:سپردهام،
اما او خدای«گرگها»هم هست !
شعر درباره چوپان
بر سَر منبر خود واعظِ دِه
خلق را مسئله ئی می آموخت
صحبت آمد ز جهنم به میان
که چه آتش ها خواهد افروخت
تن بد کار چه ها می بیند
آنکه عقبی پی دنیا بفروخت
گوش داد این سخنان چوپانی
غصه ئی خورد و هراسی اندوخت
دید با خود سگ خود را بد گار
چشمِ پراشک بدان واعظ دوخت
گفت: آن جا که همه می سوزند
سگ من نیز چو من خواهد سوخت ؟
شعری در مورد چوپان دروغگو
خوب می فهمم چه حالی دارد از بی همدمی
پا به پای گرگ ها سرگرم چوپانی شدن
شعر کودکانه در مورد چوپان
چه نیازی ست به اعجاز ، نگاهت کافی ست
تا مسلمان شود انسان اگر انسان باشد
فکر کن فلسفه ی خلقت عالم تنها
راز خندیدن یک کودک چوپان باشد ..
شعر نو در مورد چوپان
گریه میکرد گرگ…
وقتی دید سگ به خاطر تکه استخوانی لگد های چوپان راتحمل میکرد…!
شعر درباره چوپان دروغگو
چوپان بالای تخته سنگی رفت و به گوسفندان گفت:
با هم باشید و از هم جدا نشوید تا گرگها آسیبی به شما نزنند!
سپس پایین آمد و گله را به طرف کشتارگاه هدایت کرد .
شعری درباره چوپان دروغگو
تنهایی..
ریشه ی تمام گناهان ..
و دردهاست..
چوپان را تنهایی دروغگو کرد..!!
شعری درباره چوپان
یادش بخیر
یه معلم داشتیم تو کلاس میگفت شغل ما، شغل انبیاست
منم اومدم خود شیرینی کنم
گفتم انبیا که همشون چوپانی میکردن !
نه گذاشت ، نه برداشت گفت منم دارم همین کارو میکنم دیگه گوسفند
خدا حفظش کنه زیادی رک بود!!
شعر درباره ی چوپان
مسئله اینجا تمام نمشود
.مهم ترین نگرانی وقتی است که
میخواهی به کسی از ته دل بگویی دوستت دارم
میگویی ولی
افسوس که مانند ندای چوپان دروغگو به نظر میرسد,
با این تفاوت که تو داری چوب چوپان های دروغگویی را میخوری که
ندای دروغشان همه چیز را خراب کرده اند.
و افسوس…
شعر نو درباره چوپان
گوسفندها میدانند که چوپان دوستشان دارد،
اما نمیدانند که چوپان دوست صمیمی قصاب است….
شعر کودکانه درباره چوپان
شب به شب قوچی از این دهکده کم خواهد شد
ماده گرگی دل اگر از سگ چوپان ببرد
شعر در وصف چوپان
چوپونه کجاست ؟
تو صحراست
مواظب گله ها ست
گله باید چرا کنه
بع وبع و بع صدا کنه
یونجه و شبدر بخوره
علفهای تر بخوره
چوپون باید زرنگ باشه
قوی و اهل جنگ باشه
جنگ با کی؟ با گرگ ها
صدآفرین ماشالله
شعری در وصف چوپان
چوپان کوچک! نی بزن
تا غصههایت کم شود
آواز غمگینی بخوان
تا آسمان بیغم شود
چوپان کوچک! نی بزن
شعری بخوان، شعری بخوان
تا دشت و کوه و باغ هم
زیبا شوند و مهربان
غمهای خود را یک به یک
در نی بریز، آهنگ کن
با نغمهء آهنگها
دنیای خود را رنگ کن
شعر چوپان
یک مرد چوپان
توی صحرا بود
نی لبک می زد
وقتی تنها بود
شعر چوپان دروغگو
آن مرد چوپان
درخواب و رویا
گرگی را می دید
خیلی بی پروا
ناگهان داد زد:
آی مردم ده
کمکم کنید
گرگ آمده
شعر چوپان و شبان
هرکسی چندبار
دروغ بگوید
اگر پس از آن
راست هم بگوید،
همه می گویند
او مثل چوپان
دروغ می گوید
گوش نکن به آن
شعر چوپان برای خدا
میخواهم برایِ تو نامه بنویسم
میترسم؛
پستچی عاشقت شود
کبوتر برگردد
دق کند وُ دوریت را بمیرد
میخواهم برایِ تو نامه بنویسم
میترسم،
شهر رفتنت را بفهمد
رود نبودنت را مراب شود وُ
خواب، شب را کابوس کند
میترسم؛
در راه، بهباد برود
بعد بهدستِ چوپانی برسد وُ
هوایِ گوسفندانش را رها کند وُ
به هوایِ تو
گوسفند شود!
میترسم؛
جاده راه نرود
بن بست شود
خانه خر شود وُ
در، به لنگه بچرخد وُ لج کند وُ
تو نیستی را.. زنگ بزند
میخواهم برایِ تو نامه بنویسم
میترسم!
میترسم باز عاشقت شوم…
شعر چوپان عاشق
به گمانم
چوپانی
برای همه ی بره های معصومش
در دره های دور
یادم را نی زده روزی
شعر چوپان و گله
تو مثل لاله ی پیش از طلوع دامنه ها
که سر به صخره گذارد
غریبی و پاکی
ترا ز وحشت توفان به سینه می فشردم
عجب سعادت غمناکی
دیدار درفلق
وقتی ستارگان سحرگاهی
بر ساقه ی سپیده تکان می خورد
و سحر ماه، نخل جوان را
در خلسه ی بلوغ می آشفت
وقتی که روح محتشم خرما
در طاره ی شکفته کبکاب
و چاشتبند کهنه ی چوپان
آواز بال فاخته را می شنفت
وقتی که فاخته پر می گشود
از آبخور سوی خرمن
از کوره راه شیری مشرق
با کرّه ی تکاور نو زینم
ای غرق در لباس گلباف روستا!
شعر چوپان و حضرت موسی
تو لبخند بزن
من چوپانی نیستم نرمخو ، آنگونه که در افسانه
اما جنگلبانیام
که زمین را ، باد را و کوه را
با تو قسمت میکند
شعر چوپان مولانا
گوسپند از برای چوپان نیست
بلکه چوپان برای خدمت اوست
شعر چوپان و شعبان
هم چو آن چوپان که می گفت ای خدا
پیش چوپان و محب خود بیا
شعر چوپان بچه
عشق او خرگاه بر گردون زده
جان سگ خرگاه آن چوپان شده
شعر طنز چوپان دروغگو
نشاید بره را از جور چوپان
ز چوپان جانب گرگان رمیدن
که این چوپان نریزد خون بره
که او جاوید داند پروریدن
شعر کودکانه چوپان دروغگو
بیدار شو، ای بخت خفته چوپان
کاین بادیه راحتگه ذئابست
شعر درباره چوپان دروغگو
چو عمری گرگ بد دل، گله راند
دگر زان گله، چوپان را چه ماند
شعر درمورد چوپان دروغگو
بدینسان داد پاسخ، گرگ نالان
نه چوپانی تو، نام تست چوپان
شعری درباره چوپان دروغگو
بدوری که مردم سگی میکنند
درو گرگ چوپان نخواهیم یافت
شعر موسی و شبان مولانا
ز شیر مادرش چوپان بریده
به شیر گوسفندش پروریده
شعر موسی و شبان مولوی
گرگ میگوید بدورانش که من
برصف اعدای چوپان میزنم
شعر موسی و شبان کتاب درسی
چوپان سپهر و رم سپه، فحل رم است اقبال شه
کز بهر رم دارد نگه فحلی که چوپان پرورد
شعر موسی و شبان کورش کیانی
هر آنکس عاشق است از جان نترسد
یقین از بند و از زندان نترسد
دل عاشق بود گرگ گرسنه
که گرگ از هی هی چوپان نترسد
شعر موسی و شبان لری
گرت گله گرگ است و گر گوسفند
ترا بر همان گله چوپان کنند
شعر موسی و شبان مثنوی
ای دوست، دزد حاجب و دربان نمی شود
گرگ سیه درون، سگ چوپان نمی شود
شعر موسی و شبان کامل
چو گرگ حیله گر اندر لباس چوپان شد
شبان بگوی که تا چشم پوشد از اغنام
شعر موسی و شبان خلاصه
برسم و راه دیرین، داد چوپان
در آغل، گوسفندان را نشمین
متن شعر موسی و شبان
شبان فارغ از گرگ بداندیش
بود فرجام، گرگ گله خویش
کنون دیگر نه وقت انتقام است
که کار گله و چوپان، تمام است
شعر عاشقانه چوپان
نه ماست مانده ز آزت بخانه زارع
نه شیر مانده ز جورت، بکاسه چوپان
شعر در مورد چوپان
بدخواه وطن، بهر تو دل سوز نگردد
زین گرگ بیندیش، که چوپان شدنی نیست
شعر در مورد چوپان دروغگو
باز در ایام او، طعمه گنجشک داد
گرگ به دوران او، سیرت چوپان گرفت
شعری در مورد چوپان
چون نبود این گله را از حفظ چوپانی گزیر
میر چوپان را به چوپانی برو بگماشتند
شعر درباره چوپان
چون نبود این گله را از حفظ چوپانی گزیر
میر چوپان را به چوپانی برو بگماشتند
شعری در مورد چوپان دروغگو
چوپان دشت عشقم و نای غزل به لب
دارم غزال چشم سیه می چرانمت
شعر کودکانه در مورد چوپان
نفس مأموم دلی دان که امامش عشقست
گرگ راعیست در آن گله که چوپان موسیست
شعر نو در مورد چوپان
بچشم تیز نظر دل بنیکوان مسپار
بمرد معرکه جویی بده نه چوپان تیغ
شعر درباره چوپان دروغگو
آن لایق شکار ملوک آمد
وین درخور است گله چوپان را
شعری درباره چوپان دروغگو
همچو دزدی که نماید ببر شحنه گذار
گرگ در عهد تو چون از بر چوپان گذرد
شعری درباره چوپان
هان و هان گر حمد گویی گر سپاس
همچو نافرجام آن چوپان شناس
شعر درباره ی چوپان
هان و هان گر حمد گویی گر سپاس
همچو نافرجام آن چوپان شناس
شعر نو درباره چوپان
که برو ما از تو خود چوپان تریم
چون تبع گردیم هر یک سروریم
شعر کودکانه درباره چوپان
بر درید آن گوسفندان را بخشم
که ز چوپان خرد بستند چشم
شعر در وصف چوپان
چونک چوپان خفت گرگ آمن شود
چونک خفت آن جهد او ساکن شود
شعری در وصف چوپان
از رمه چوپان نترسد در نبرد
لیکشان حافظ بود از گرم و سرد
شعر چوپان
هم چو مدح مرد چوپان سلیم
مر خدا را پیش موسی کلیم
شعر چوپان دروغگو
ای عشق بیا به تلخ خویان خو بخش
ای پشت جهان به حسن چوپان رو بخش
از باغ جمال تو چه کم خواهد شد
زان سیب زنخدان، دو سه شفتالو بخش
شعر چوپان و شبان
گر تو نکنی سلام ما را در پی
چون جمله نشاطی و سلامی چون می
چوپان جهانی و امان جانها
دفع گرگی گر نکنی هی هی هی
شعر چوپان برای خدا
ز چوب زهر چون چوپان خبر داشت
چراگاه گله جای دگر داشت
شعر چوپان عاشق
به چرا گله را دگر چه رجوع
به هیاهوی پاس چوپان است
شعر چوپان و گله
شیر با صولتش آید به نظر گربه زال
گرگ را با سخطش چون سگ چوپان بنگر
شعر چوپان و حضرت موسی
پلنگ اندر چرا خور، یوز در ره، گرگ در آغل
تو چوپان نیستی، بهر تو عنوانست چوپانی
شعر چوپان مولانا
بیا، که باز جانها را شهنشه باز می خواند
بیا، که گله را چوپان بسوی دشت می راند
شعر چوپان و شعبان
موسی ما طاغی نشد، وز واسطه ننگش نبد
ده سال چوپانیش کرد، چون نام چوپان می کشی؟!
شعر در مورد چوپان
- ۹۶/۰۷/۱۶