شعر در مورد زاگرس
شعر در مورد زاگرس
شعر در مورد زاگرس ،شعر درباره زاگرس،شعری درمورد زاگرس،شعر زاگرس،شعر درباره زاگرس،شعر در مورد زاگرس،جشنواره شعر زاگرس،شعر در خصوص زاگرس،جشنواره ملی شعر زاگرس،شعر در وصف زاگرس،شعری درباره زاگرس،شعر زاگرس از سعدی،شعر زاگرس از حافظ،شعر زاگرس از مولوی،شعر زاگرس از مولانا،شعر زاگرس از مثونی،شعر زاگرس از عطار،شعر زاگرس از سنایی،شعر زاگرس از خسرونامه،شعر زاگرس از خاقانی
در این مطلب سعی کرده ایم حدود 100 شعر از اشعار زیبا را در مورد زاگرس برای شما تهیه نماییم.برای دیدن این اشعار به ادامه مطلب مراجعه نمایید
وقتی
از کِل های زنان
شیرها
سنگ می شوند و
سنگ ها
شیر
نگویمت که فردا بهار است و
دوباره کبک ها
به ایل
هجرت خواهند کرد
چراکه
در چپنوازی سرنا ها
کرفس ها و چویل ها می پژمرند
وآنگاه
مادیان ها
گریان از بلوط ها
می پرسند:
– بازهم آیا از زاگرس
شیر دیگری
سنگ شده است؟!
شعر در مورد زاگرس
چادری می زنم
در دامنه های زاگرس
دور می شوم دور
از جاده هایی که به تو می رسد
می گذرم از تکنولوژی
ازاینترنت همراه و بی سیم
طبیعت باکره
دامنه های زاگرس
نگاه آبی آسمان
شیرینی سایه بلوط
سر به زیر و مهمان نواز
چشمه های زلال
دست که می زنی
عشق می نوشی
از سینه دخترکان زمین
شعر درباره زاگرس
دستت طراوت باران و عشق
دلت لبریز هزار عشق ناگفته
شعری درمورد زاگرس
سلام زاگرس
خبری از تو نیست !
انگار صدای تیشه ی فرهاد مرده است !
شاید تورا هم برای فرش کردن رودخانه برده اند .
شعر زاگرس
مادر صبح سپید
مادر لاله و نسرین و امید
مادر مردان سرخ
مادر صدها شهید
نام من می دانی؟
من قلاقیرانم
من عروسِ زاگرس ایرانم
قد برافراشته و زیبا رو
چشم من رونق رود
شعر درباره زاگرس
عطرنفس زاگرس که صبحدم براید
هربرگی زدرختی صدشعرنوسراید
شعر در مورد زاگرس
با غزل می گوید
من عروسِ خوبِ زاگرس خانَم
من قلاقیرانم
من عروس زاگرسِ ایرانم
جشنواره شعر زاگرس
هرگه بردل زاگرس سپیده دم نشیند
گوئی نگارسیمین برجام جم نشیند
شعر در خصوص زاگرس
خوبه قدم زدن با تو
خوبه بمونی نزدیکم
که حس کنم نفس هاتو
زاگرس دلتنگ تنها
جشنواره ملی شعر زاگرس
می کوچم از خیال پری زاد زاگرس
تا پای چشمه های خروشان زردکوه
شعر در وصف زاگرس
دلم در خلوت این خیابان ها
به زاگرس خبری می دهد از تو
شعری درباره زاگرس
باید از تهران تا زاگرس برایت شعر میگفتم
باید هر شب در خلوت درختهای خیابان ولی عصر
شعر زاگرس از سعدی
ای زاگرس
ای کوه زرد
شما شاهدان
شهید من بوده اید !
به همان بی بی
به همان سردار
من قافیه بندان
شعر ناتمامتان
خواهم شد !
شعر زاگرس از حافظ
وقتی که عروس سبز زاگرس باشی
حق تو شب تلخ فراموشی نیست
کابین عروس شهرمن سوختن است
وقتی که کسی به فکر خاموشی نیست
شعر زاگرس از مولوی
من از دیار غم زده های زاگرس
نشسته پلک به پلک تنگ شیو خشک
شعر زاگرس از مولانا
به هم ریشه دردآشنایان،درود
به زاگرس نشینان،لرستان،درود
شعر زاگرس از مثونی
به ایل لروبختیاری وکرد
به زاگرس،به آن مامِ پاکان،درود
شعر زاگرس از عطار
بدره ای نگینِ زاگرس،شهرزیبای منی
جای آرامش این دل، شهر رؤیای منی
شعر زاگرس از سنایی
خزر ، دنا ، زاگرس و اترک داره
کلی چیزای تازه و تک داره
شعر زاگرس از خسرونامه
مخمل سبز بر تن زاگرس
آسمان یک دست
دخترک بر بلندای تپه
دراز کشیده
سبزه می بندد زمزمه کنان
با نوای مرغکان عاشق
شعر زاگرس از خاقانی
می مانم
تا با لبخند سراسر
مهر جاودانت
بابونه های زاگرس را
با تو قسمت کنم
شعر در مورد زاگرس
دل بنوش از آبِ چشمه ی خنک
زاگرس مادرِ این دشت بـــزرگ
رود دز کرخه و کارون وسیــــع
شیر نوشیدِ به ما بی آن و گرگ
شعر درباره زاگرس
چو البرز قامتت رعنا
چو زاگرس سخت و پابرجا
کویر لوتم ای کارون!
ببار ای ساقی جان ها
شعری درمورد زاگرس
شرقی ترین رویای کودکی ام .
غربی ترین بلوط زاگرس.
بادامهایی که نذر چشمانت …
دخیل می بندم
رویای باران
بابونه ای سفید
دیوار کاه گلی مقبره اجدادی ام
و باز تکرار می شود….
شعر زاگرس
شیر از
سینه ی زاگرس نوشیدم،
شیره ی جانم را الوند کشید،
و جورِ در بدری ام را، البرز!
شعر درباره زاگرس
به زاگرس شنیدم زلاله ای واژکون
که بر کنارصخرهای جوانه ای دارد
شعر در مورد زاگرس
زهررشته کوه کشورم باصفاست
هم البرزوهم زاگرس کزخداست
جشنواره شعر زاگرس
شما ل رشته کوه نام البرزراست
به مغرب ززاگرس سخنها رواست
شعر در خصوص زاگرس
به هامون بود لشکرگاه سلطان
ز بس خرگاه و خیمه چون کهستان
جشنواره ملی شعر زاگرس
فرود آمد شهنشه در کهستان
کهستان گشت خرم چون گلستان
شعر در وصف زاگرس
روان گشت از کهستان روز دیگر
به کوهستان همدان رفت یکسر
شعری درباره زاگرس
پس آنگه گفت با من کاین زمستان
همی باش و مکن عزم کهستان
شعر زاگرس از سعدی
چند جویم به کهستان که نماند اهل دلی
آنچه جویم به کهستان به خراسان یابم
شعر زاگرس از حافظ
ز خیمه گشت صحرا چون کهستان
کهستان از خوشی همچون گلستان
شعر زاگرس از مولوی
ترا بخشم خراسان و کهستان
تو باشی آفتابم در شبستان
شعر زاگرس از مولانا
دریغا ویس من مهر خراسان
دریغا ویس من ماه کهستان
شعر زاگرس از مثونی
گهی کردی تماشا در خراسان
گهی نخچیر کردی در کهستان
شعر زاگرس از عطار
رخش او در ظلمت معقول گم
در کهستان وجود افکنده سم
شعر زاگرس از سنایی
هر زمان نزدیک تر نزدیک تر
تا نمایان شد کهستان قمر
شعر زاگرس از خسرونامه
در کهستان چون کلیم آواره شو
نیم سوز آتش نظاره شو
شعر زاگرس از خاقانی
من به رومی گفتم این صحرا خوش است
در کهستان شورش دریا خوش است
شعر در مورد زاگرس
آن کهستان آن جبال بی کلیم
آنکه از برف است چون انبار سیم
شعر درباره زاگرس
در کهستان عمرها نالیده ئی
راه خود را با مژه کاویده ئی
شعری درمورد زاگرس
زمین کهستان ورا داد شاه
که بود او سزای بزرگی و گاه
شعر زاگرس
تو از تقلید خیری می نیابی
چو جدیی در کهستان میشتایی
شعر درباره زاگرس
همیدون از خراسان و کهستان
ز شیراز و صفاهان و دهستان
شعر در مورد زاگرس
ز طبرستان و گرگان و کهستان
ز خوارزم و خراسان و دهستان
جشنواره شعر زاگرس
تو باشی نیز بانو در کهستان
چو باشد ویس بانو در خراسان
شعر در خصوص زاگرس
زمستان بود و سرمای کهستان
دو عاشق مست و خرم در شبستان
جشنواره ملی شعر زاگرس
تو گفتی رود جیحون از خراسان
همی آمد دمان سوی کهستان
شعر در وصف زاگرس
وگر تو خانه کردی در کهستان
کهن خانه مکن در مرو ویران
شعر در مورد زاگرس
- ۹۶/۱۱/۱۱