گلچین زیباترین شعر در مورد جزا
شعر در مورد جزا
شعر در مورد جزا ,شعر درباره جزا,شعر برای جزا,شعر در باره جزا,شعر با جزا,شعر درمورد جزا,شعر با کلمه جزا,شعر با کلمه ی جزا,شعری در مورد جزا,شعری درباره جزا,شعر درباره ی جزا,شعر کودکانه در مورد جزا,شعر مفهومی در مورد جزا,شعرهای کودکانه در مورد جزا
در این مطلب سعی کرده ایم حدود 100 شعر از اشعار زیبا را در مورد جزا برای شما تهیه نماییم.برای دیدن این اشعار به ادامه مطلب مراجعه نمایید
زهره آب گشته کوه است
که ثنا را جزا فرستادی
نی نی آن زر ز نور خلق تو زاد
که به خلق خدا فرستادی
شعر در مورد جزا
من از روز جزا واقف نبودم
شب یلدای هجران آفریدند
به مصر آن دم زلیخا جامه زد چاک
که یوسف را به کنعان آفریدند
شعر درباره جزا
از طعن کسی نمی خراشم
وز کرده خود نمی خروشم
تا روز جزا کشد فروغی
کیفیت باده های دوشم
شعر برای جزا
فردا که زوال شش جهت خواهد بود
قدر تو به قدر معرفت خواهد بود
در حسن صفت کوش که در روز جزا
حشر تو به صورت صفت خواهد بود
شعر در باره جزا
زین بیش ما را از خود میازار
اندیشه آخر روز جزا کن
در عشق، خسرو، دل را چه قیمت؟
جان و روان را پیشش فنا کن
شعر با جزا
من میکنم آن طاعت کز بنده سزد، لیکن
شرطست که نگریزی، گر روز جزا باشد
خلقی ز پیت پویان، مهر تو به جان جویان
زین جمله دعا گویان تا بخت کرا باشد؟
شعر درمورد جزا
اینجا منشین پر، که جزا می نتوان یافت
عمر ابد و مملکت نامتناهی
برخیز و بآن باغ بهشتی نظری کن
تا پیش نهم هر چه دلت خواهد و خواهی
شعر با کلمه جزا
هر کرا الفت شهید چشم مخمورت کند
نشه انگیزد زخاکش گرد تا روز جزا
از نمود خاکسار عشق نتوان داد
عرض رنگ تمثالی مگر آئینه گردد توتیا
شعر با کلمه ی جزا
کز جزا میرسد از اهل حیا سرکش
آب آئینه محال است کشد آتش را
بر زبان راست روانرا نرود حرف خطا
خامه ظاهر نکند جز سخن دلکش را
شعری در مورد جزا
هست امیدم که علیرغم عدو روز جزا
فیض عفوش ننهد بار گنه بر دوشم
پدرم روضه رضوان به دو گندم بفروخت
من چرا ملک جهان را به جوی نفروشم
شعری درباره جزا
چنین که خون اسیران بظلم می ریزد
گر ز هیبت روز جزا نمی ترسد
هزار جان گرامی فدای بالایت
بیا که کشته عشق از بلا نمی ترسد
شعر درباره ی جزا
روز جزا چو از لحد بر عرصاتم آورند
خون جگر فرو چکد گر بفشاریم
کفن مرغ ببوی نسترن واله و مست می شود
خواجو از آنکه سنبلش بوی دهد بنسترن
شعر کودکانه در مورد جزا
کردم ز ناله منع دل زار خویش را
انداختم به روز جزا کار خویش را
عیب تو نیست، پیش تو گر قدر من کم است
خود کرده ام پسند خریدار خویش را
شعر مفهومی در مورد جزا
خاک نعلین تو ای دوست نمی یارم شد
تا بر آن دامن عصمت ننشیند گردم
روز دیوان جزا دست من و دامن تو
تا بگویی دل سعدی به چه جرم آزردم
شعرهای کودکانه در مورد جزا
فردا که خلایق را دیوان جزا باشد
هر کس عملی دارد من گوش به انعامی
ای بلبل اگر نالی من با تو هم آوازم
تو عشق گلی داری من عشق گل اندامی
شعر در مورد جزا
بیشتر بخوانید :
شعر در مورد اسم سوگند
شعر در مورد اسم شیدا
شعر در مورد اسم شیرین
شعر در مورد اسم شبنم
شعر در مورد اسم زینب
- ۹۷/۰۷/۰۵