فیمت توپ لباسشویی 5040

توپ و گوی لباسشویی

فیمت توپ لباسشویی 5040

توپ و گوی لباسشویی

بایگانی

۶۵ مطلب در مهر ۱۳۹۷ ثبت شده است

آموزش کامل طرز تهیه ژله بیسکویت بسیار خوشمزه و آسان در منزل

طرز تهیه ژله بیسکویت بسیار خوشمزه در قسمت آشپزی سایت جسارت.امیدواریم که این مطلب مورد توجه شما عزیزان قرار گیرد

طرز تهیه ژله بیسکویت , ژله بیسکویت , دستور تهیه ژله بیسکویت

اگر شما هم نام ژله بیسکویت را شنیده اید و علاقه به درست کردن آن هستید می توانید به آسانی آنرا در بخش آشپزی ما آموزش ببینید

آموزش کامل طرز تهیه ژله بیسکویت بسیار خوشمزه و آسان در منزل

این دسر بسیار خوشمزه است که خیلی هم آسان تهیه می شود.

مواد لازم برای تهیه ژله بیسکویت :

پودر ژله آناناس :♦: 100 گرم

 آبجوش و آب سرد :♦:  از هر کدام یک پیمانه

 بیسکویت ساده  :♦: 16 عدد

 شکلات چیپسی  :♦: به میزان لازم

آموزش کامل طرز تهیه ژله بیسکویت بسیار خوشمزه و آسان در منزل

طرز تهیه ژله بیسکویت , ژله بیسکویت , دستور تهیه ژله بیسکویت

طرز تهیه ژله بیسکویت :

به نقل از سایت جسارت برای تهیه ژله بیسکویت ابتدا

ابتدا پودر ژله را با آبجوش حل کنید سپس آب سرد را اضافه نمایید.

داخل قالب مورد نظر کمی آب سرد بریزید و آن را خالی کنید.

سپس بیسکویت‌ها را در قالب بچینید و ژله مایع را کم‌کم داخل قالب ریخته و در یخچال به مدت شش ساعت قرار دهید تا دسر بسته شود.

قالب را در آب داغ به مدت پنج ثانیه نگه دارید سپس در ظرف سرو برگردانید.

آموزش کامل طرز تهیه ژله بیسکویت بسیار خوشمزه و آسان در منزل

اطراف دسر را با شکلات و خامه تزیین کنید.

طرز تهیه ژله بیسکویت , ژله بیسکویت , دستور تهیه ژله بیسکویت

آموزش کامل طرز تهیه ژله بیسکویت بسیار خوشمزه و آسان در منزل

  • ولی قره چلو

گلچین زیباترین شعر در مورد جزا

پنجشنبه, ۵ مهر ۱۳۹۷، ۰۶:۴۶ ق.ظ

شعر در مورد جزا

شعر در مورد جزا ,شعر درباره جزا,شعر برای جزا,شعر در باره جزا,شعر با جزا,شعر درمورد جزا,شعر با کلمه جزا,شعر با کلمه ی جزا,شعری در مورد جزا,شعری درباره جزا,شعر درباره ی جزا,شعر کودکانه در مورد جزا,شعر مفهومی در مورد جزا,شعرهای کودکانه در مورد جزا

شعر در مورد جزا

در این مطلب سعی کرده ایم حدود 100 شعر از اشعار زیبا را در مورد جزا برای شما تهیه نماییم.برای دیدن این اشعار به ادامه مطلب مراجعه نمایید

زهره آب گشته کوه است

که ثنا را جزا فرستادی

نی نی آن زر ز نور خلق تو زاد

که به خلق خدا فرستادی

شعر در مورد جزا

من از روز جزا واقف نبودم

شب یلدای هجران آفریدند

به مصر آن دم زلیخا جامه زد چاک

که یوسف را به کنعان آفریدند

شعر درباره جزا

از طعن کسی نمی خراشم

وز کرده خود نمی خروشم

تا روز جزا کشد فروغی

کیفیت باده های دوشم

شعر برای جزا

فردا که زوال شش جهت خواهد بود

قدر تو به قدر معرفت خواهد بود

در حسن صفت کوش که در روز جزا

حشر تو به صورت صفت خواهد بود

شعر در باره جزا

زین بیش ما را از خود میازار

اندیشه آخر روز جزا کن

در عشق، خسرو، دل را چه قیمت؟

جان و روان را پیشش فنا کن

شعر با جزا

من میکنم آن طاعت کز بنده سزد، لیکن

شرطست که نگریزی، گر روز جزا باشد

خلقی ز پیت پویان، مهر تو به جان جویان

زین جمله دعا گویان تا بخت کرا باشد؟

شعر درمورد جزا

اینجا منشین پر، که جزا می نتوان یافت

عمر ابد و مملکت نامتناهی

برخیز و بآن باغ بهشتی نظری کن

تا پیش نهم هر چه دلت خواهد و خواهی

شعر با کلمه جزا

هر کرا الفت شهید چشم مخمورت کند

نشه انگیزد زخاکش گرد تا روز جزا

از نمود خاکسار عشق نتوان داد

عرض رنگ تمثالی مگر آئینه گردد توتیا

شعر با کلمه ی جزا

کز جزا میرسد از اهل حیا سرکش

آب آئینه محال است کشد آتش را

بر زبان راست روانرا نرود حرف خطا

خامه ظاهر نکند جز سخن دلکش را

شعری در مورد جزا

هست امیدم که علیرغم عدو روز جزا

فیض عفوش ننهد بار گنه بر دوشم

پدرم روضه رضوان به دو گندم بفروخت

من چرا ملک جهان را به جوی نفروشم

شعری درباره جزا

چنین که خون اسیران بظلم می ریزد

گر ز هیبت روز جزا نمی ترسد

هزار جان گرامی فدای بالایت

بیا که کشته عشق از بلا نمی ترسد

شعر درباره ی جزا

روز جزا چو از لحد بر عرصاتم آورند

خون جگر فرو چکد گر بفشاریم

کفن مرغ ببوی نسترن واله و مست می شود

خواجو از آنکه سنبلش بوی دهد بنسترن

شعر کودکانه در مورد جزا

کردم ز ناله منع دل زار خویش را

انداختم به روز جزا کار خویش را

عیب تو نیست، پیش تو گر قدر من کم است

خود کرده ام پسند خریدار خویش را

شعر مفهومی در مورد جزا

خاک نعلین تو ای دوست نمی یارم شد

تا بر آن دامن عصمت ننشیند گردم

روز دیوان جزا دست من و دامن تو

تا بگویی دل سعدی به چه جرم آزردم

شعرهای کودکانه در مورد جزا

فردا که خلایق را دیوان جزا باشد

هر کس عملی دارد من گوش به انعامی

ای بلبل اگر نالی من با تو هم آوازم

تو عشق گلی داری من عشق گل اندامی

شعر در مورد جزا

بیشتر بخوانید :

شعر در مورد اسم سوگند

شعر در مورد اسم شیدا

شعر در مورد اسم شیرین

شعر در مورد اسم شبنم

شعر در مورد اسم زینب

  • ولی قره چلو

گلچین زیباترین شعر در مورد جزیره مجنون

پنجشنبه, ۵ مهر ۱۳۹۷، ۰۶:۴۶ ق.ظ

شعر در مورد جزیره مجنون

شعر در مورد جزیره مجنون ,شعر درباره جزیره مجنون,شعر برای جزیره مجنون,شعر در باره جزیره مجنون,شعر با جزیره مجنون,شعر درمورد جزیره مجنون,شعر با کلمه جزیره مجنون,شعر با کلمه ی جزیره مجنون,شعری در مورد جزیره مجنون,شعری درباره جزیره مجنون,شعر درباره ی جزیره مجنون,شعر کودکانه در مورد جزیره مجنون,شعر مفهومی در مورد جزیره مجنون,شعرهای کودکانه در مورد جزیره مجنون

شعر در مورد جزیره مجنون

در این مطلب سعی کرده ایم حدود 100 شعر از اشعار زیبا را در مورد جزیره مجنون برای شما تهیه نماییم.برای دیدن این اشعار به ادامه مطلب مراجعه نمایید

لیلای همه دل شدگانی مجنون

یک دلبر و چند دل ستانی مجنون

گفتند جزیره ای و دور از همه ای

نزدیکی و دور از همگانی مجنون

شعر در مورد جزیره مجنون

در پیچش گیسوان هورت اینجا

سرهای بریده را مکانی مجنون

از داغ کدام لیلی سیمین رخ

اینطور خمیده و کمانی مجنون

شعر درباره جزیره مجنون

آرامش بعد گردبادی بی رحم

آرام و مهیب توأمانی مجنون

از سرخی مغرب و طلوعت پیداست

من مات من العشق نشانی مجنون

از همت و باکری و خیبر…حالا

لیلای همه دل شدگانی مجنون

شعر برای جزیره مجنون

تا چشم کار می کند اینجا شلمچه است

در من نگاه کوچه و صحرا شلمچه است

 هر روز کربلاست که بر نیزه می رود

اصلا سر خداست که بر نیزه می رود

شعر در باره جزیره مجنون

اصلا تمام شهر تو میدان مین شده است

و کوچه های شهر پر از زین الدین شده است

اصلا تمام کشور تو کربلا شده

زینب اسیر وحشت شام بلا شده

اصلا تمام کشور ایران شلمچه است

من قول می دهم به تو تهران شلمچه است

شعر با جزیره مجنون

خواهر مرا بفهم ،برادر مرا بفهم

لبریزم از (جواد دل آذر) مرا بفهم 

چندین هزار زین الدین توی شهر توست 

زنجیره های مملو مین توی شهر توست

چیزی نمانده است که بی دست وپا شویم

دست مرا بگیر نباید جدا شویم

یک دام نخ نما شده ای توی شهر توست

صدام نخ نما شده ای توی شهر توست

شعر درمورد جزیره مجنون

این خون کیست روی لب خویش می زند

باور نکن نمک به دل ریش می زند

حالا شلمچه توی خیابان شهر توست

ابلیس های فاجعه در جان شهر توست 

حالا تمام شهر تو خط مقدم است

این شهر که مدام پر از ابن ملجم است

شعر با کلمه جزیره مجنون

حالا تمام روز دفاع مقدس است

وقتی که شهر زخمی چنگال کرکس است

لطفا برای من غزلی دست و پا کنید

من را از این شلمچه خونین جدا کنید

شعر با کلمه ی جزیره مجنون

من بیشتر به مرگ در آتش موافقم

مادر مرا ببخش که اینقدر عاشقم

من را برای ماندن و رفتن هراس نیست

من از تبار لاله و نسل شقایقم

این گونه است زیستنم آری عجیب نیست

پر شد اگر از آتش و باروت منطقم

شعری در مورد جزیره مجنون

در کوچه باغ چلچله ها پرسه میزنم

رنگ خدا گرفته تمام دقایقم

دریا به بیکرانگی ما نمیرسد

لنگر گرفت اگر به دل هور قایقم

لیلای من جزیره مجنون نگاه توست

یک چشم هیز منتظر اشتباه توست

شعری درباره جزیره مجنون

کاری نکن خدای نکرده خطا رویم

از راه راست کج شده تا نا کجا رویم

حالا شلمچه توی زبان و دل شماست

این شعر نا تمام اگر قابل شماست

تا چشم کار میکند اینجا شلمچه است

درمن نگاه کوچه و صحرا شلمچه است

شعری درباره جزیره مجنون

یک عده نشان بی نشان را بردند

یک عده نشان این و آن را بردند

آن روز که دلباخته خاک شدیم

این چند پرنده آسمان را بردند

شعر درباره ی جزیره مجنون

تو مثل موج ، نا آرام بودی

تو دریا سیرتی خوشنام بودی

ولی با این همه اوصاف زیبا

نمی دانم چرا گمنام بودی

شعر کودکانه در مورد جزیره مجنون

یاد بدن هایی که بی سر بین دشت است

یا در دل اروند رفته بر نگشته است

با رمز یا زهرا دلم مهمان فاو است

این روز ها یادآور والفجر هشت است

شعر مفهومی در مورد جزیره مجنون

خمپاره رسید وغلت زد در خونش

با تور سپید ومرد دریا گونش

لیلاوغم سفره ی عقدی خالی

لیلا وغم جزیره ی مجنونش

شعر در مورد جزیره مجنون

بیشتر بخوانید :

شعر در مورد اردبیل

شعر در مورد اسم سعید

شعر در مورد اسم زهرا

شعر در مورد اسم رها

شعر در مورد اسم رعنا

  • ولی قره چلو

گلچین زیباترین شعر در مورد جزوه

پنجشنبه, ۵ مهر ۱۳۹۷، ۰۶:۴۶ ق.ظ

شعر در مورد جزوه

شعر در مورد جزوه ,شعر درباره جزوه,شعر برای جزوه,شعر در باره جزوه,شعر با جزوه,شعر درمورد جزوه,شعر با کلمه جزوه,شعر با کلمه ی جزوه,شعری در مورد جزوه,شعری درباره جزوه,شعر درباره ی جزوه,شعر کودکانه در مورد جزوه,شعر مفهومی در مورد جزوه,شعرهای کودکانه در مورد جزوه

شعر در مورد جزوه

در این مطلب سعی کرده ایم حدود 100 شعر از اشعار زیبا را در مورد جزوه برای شما تهیه نماییم.برای دیدن این اشعار به ادامه مطلب مراجعه نمایید

با تو ای درس شبی باز در این خانه نشستم

همه شب خیره شدم ثانیه ای چشم نبستم

شوق یک بیست پدیدار شد اندر رخ زردم

یادم آمد که شبی با تو در این گوشه نشستم

شعر در مورد جزوه

اولین بار در این ترم که یک جزوه به دستم

جزوه را مرتبه ها باز همی کردم و بستم….

توهمه مساله ها ریخته در متن مصیبت

من همه محو سوالات عجیبت !

یادم آمد تو به من گفتی از این ۲۰ حذر کن

لحظه ای چند به آینده نظر کن

شعر درباره جزوه

آه آینده برای تو گران است

تو که امروز به یک بیست امیدت نگران است

باش فردا که دو پایت پی استاد روان است

تا فراموش کنی چندی از این نمره حذر کن

با تو گفتم حذر از درس ندانم

گذر از ۱۹ هرگز !نتوانم ..نتوانم…

اشکی از چشم فرو ریخت

۱۹ ناله ی تلخی زد و بگریخت

شعر برای جزوه

۱۸ آهسته از افکار من آهنگ سفر کرد

۱۷ از خانه ی امید من آرام گذر کرد

شب و سرما و من و ترس….

همه دل داده به یک ۱۶ از این درس

شعر در باره جزوه

روز اول که به صد شوق ز کنکور گذشتم

شاد و خندان به سوی خانه دویدم

خویش را عالم این دهر بدیدم

تو به من پند بدادی٬ نشنیدم نشنیدم !

شعر با جزوه

باز گفتم تو آسانی و من میتوانم

که بگیرم ز تو من ۱۵ آسان

یادم آمد که از این صفحه به آن صفحه پریدم

سوی هر مساله رفتم به جوابی نرسیدم

پای در دامن خواب کشیدم

صبح شد زیر پتو آن شب. و شبهای دگر هم

نگرفتم دگر از درس خبر هم نکند

۱۱ به این بنده گذر هم

شعر درمورد جزوه

تو این روزا اگه دیدین یه دانشجو نشسته

یه نگاه به افق میکنه یه نگاه به گوشیش

باز یه نگاه میندازه به افق باز به گوشیش

بعد به افق خیره میشه بعد باز به گوشیش نگاه میکنه

بعد به افق خیره میشه و تو افق نیست

و نابود میشه بدونین داره با گوشیش معدلشو حساب میکنه

ببینه مشروط میشه یا نه !

شعر با کلمه جزوه

واقعا دقت کردین ؟

لذتی که در پیچوندن دروس و افتادن

با فراغ بال و طیب خاطر هست،

در حضور ۱۰۰% توی کلاس و پر کردن ۸برگ پشت و رو سر جلسه امتحان

و ۲۰ شدن نیست ؟

شعر با کلمه ی جزوه

بابام اومده توی اتاقم میگه

دخترم شارژ اینترنتت تموم شده؟

میگم نه !

میگه پس چرا داری درس می خونی؟

شعری در مورد جزوه

واقعا آدم وقتی امتحاناش تموم میشه

احساس میکنه دوباره متولد شده !

من که همچین احساسی دارم

شما رو نمیدونم ؟!

شعری درباره جزوه

دوست دارم کتاب هایم را

قصه زیباست، شعر هم زیباست

من همیشه کتاب می خوانم

بهترین دوستم، در این دنیاست

شعر درباره ی جزوه

بی همگان بسر شود ، بی تو بسر نمیشود

این شب امتحان من چرا سحر نمیشود ؟!

مولوی او که سر زده ، دوش به خوابم آمده

گفت که با یکی دو شب ، درس به سر نمیشود !

شعر کودکانه در مورد جزوه

رفته ز بنده آبرو ، لیک ندانم از چه رو

این شب امتحان من ،دست بسر نمیشود

توپ شدم شوت شدم ، شاعر مشروط شدم

خنده کنی یا نکنی ، باز سحر نمیشود…!

شعر مفهومی در مورد جزوه

پدر:پسرم میخوام این ترم معدلت 17 بشه

پسر:من این ترم معدلم 20 میشه

پدر:شوخی میکنی؟

پسر:خودت اول شروع کردی

شعرهای کودکانه در مورد جزوه

شب امتحان شبی که در آن نسکافه و قهوه

از والیوم ده هم خواب آورتر می شوند

شب ر ق ص و پایکوبی کلمات جزوه و کتاب

بر روی سلسله اعصاب محیطی و مرکزی دانشجو

شعر در مورد جزوه

بیشتر بخوانید :

شعر با ب

شعر در مورد ایل بختیاری

شعر در مورد اسم دریا

شعر در مورد ولادت حضرت علی

شعر در مورد بصیرت

  • ولی قره چلو

گلچین اشعار عاشقانه محسن نامجو

پنجشنبه, ۵ مهر ۱۳۹۷، ۰۶:۴۵ ق.ظ

اشعار محسن نامجو

اشعار محسن نامجو ،شعر محسن نامجو الکی،شعر رضا خان محسن نامجو،آهنگ محسن نامجو الکی،متن شعر محسن نامجو الکی،آهنگ های محسن نامجو الکی،آهنگ رضا خان محسن نامجو دانلود،شعر رضا شاه محسن نامجو،دانلود آهنگ رضا خان محسن نامجو Mp3

اشعار محسن نامجو

در این مطلب از سایت جسارت بهترین اشعار محسن نامجو را در بخش اس ام اس شعر برای شما تهیه کرده ایم .امیدواریم مورد توجه شما عزیزان قرار گیرد

به صحرا بِنگرُم صحرا تِه وینُم صحرا تِه وینُم

به دریا بنگرم دریا تِه وینم دریا تِه وینم

به صحرا بنگرم صحرا تِه وینم صحرا تِه وینم

به دریا بنگرم دریا تِه وینم دریا تِه وینم

به هر جا بنگرم کوه و در و دشت کوه و در و دشت

نشان از قامت رعنا تِه وینم رعنا تِه وینم

ای یارم ای یار یار یارم ای یار

یار یارم ای یار ای یارم ای یار

دو زلفونت بود تار ربابم تار ربابم

چه مى‏خواهى از این حال خرابم حال خرابم

تو که با مو سر یارى ندارى یارى ندارى

چرا هر نیمه شو آیى به خوابم آیى به خوابم

ای یارم ای یار یار یارم ای یار

یار یارم ای یار ای یارم ای یار

نسیمى کز بُن آن کاکل آیو آن کاکل آیو

مرا خوشتر ز بوى سنبل آیو سنبل آیو

چو شو گیرم خیالت را در آغوش در آغوش

سحر از بسترم بوى گل آیو بوى گل آیو

ای یارم ای یار یار یارم ای یار

جان یارم ای یار ای یارم ای یار

دو زلفونت بود تار ربابم تار ربابم

چه مى‏خواهى از این حال خرابم حال خرابم

تو که با مو سر یارى ندارى یارى ندارى

چرا هر نیمه شو آیى به خوابم آیى به خوابم

ای یارم ای یار یار یارم ای یار

یار یارم ای یار ای یارم ای یار

به صحرا بِنگرُم صحرا تِه وینُم صحرا تِه وینُم

به دریا بنگرم دریا تِه وینم دریا تِه وینم

به هر جا بنگرم کوه و در و دشت کوه و در و دشت

نشان از قامت رعنا ته وینم رعنا ته وینم

ای یارم ای یار یار یارم ای یار

جان یارم ای یار ای یارم ای یار

اشعار محسن نامجو

شیوه‌ی نوشین لبان، خدا خدا

چهره نشان دادن است عزیز من

پیشه‌ی اهل نظر، دیدن و جان دادن است

چون به لعل‌ش می‌رسی، خدا خدا

جان بده و دم مزن عزیز من

مُزد چنین عاشقی، نقد روان دادن است

من از دست غمت، من از دست غمت، عزیزم

چه مشکل ببرم جان، چه مشکل ببرم جان

با ما بی‌وفا تو که نبودی

بی‌مهر و وفا تو که نبودی

پُر جور و جفا تو که نبودی

دور از دل ما تو که نبودی

من از دست غمت، من از دست غمت، عزیزم

چه مشکل ببرم جان، چه مشکل ببرم جان

شیوه‌ی نوشین لبان، خدا خدا

چهره نشان دادن است عزیز من

پیشه‌ی اهل نظر، دیدن و جان دادن است

پیشه‌ی اهل نظر، دیدن و جان دادن است

پیشه‌ی اهل نظر، دیدن و جان دادن است

شعر محسن نامجو الکی

تو چه مظهری که ز جلوه‌ی تو صدای صیحه‌ی قدسیانگذ

رد ز ذروه‌ی لامکان، که ‌خوشا‌ جمال‌ ازل ‌خوشا

ز شکنج زلف تو هر شکن، گرهی فتاده بـه کار م

نز گره ‌گشایی زلف خود، تو ز کار من گرهی گشا

نفحات وصلک اوقـدت، جـمرات شوقک فی الحشا (1)ز غمت به

سینه کم ‌آتشی ‌که نـزد ‌زمانه ‌کما تشا (2)

چه جفا که «جامی» خسته دل ز جدایی تو نمی‌ک

شدقدم ‌از طریق وفا مکش سوی عاشقان جفاکشا…

شعر رضا خان محسن نامجو

ای ساروان

ای کاروان

لیلای من کجا می بری

بـا بـردن،لیلای مـن،جان و دل مـرا می بری

ای ساروان کجا می روی

لیلای من چرا می بری

ای ساروان کجا می روی

لیلای من چرا می بری

در بستـن،پیمـان مـا،تنهــا گـواه مــا شــد،خـــدا

تا جهان،بر پا بُـوَد،این عشق ما مانـد به جا

ای ساروان کجا می روی

لیلای من چرا می بری

ای ساروان کجا می روی

لیلای من چرا می بری

تمامی دینم ز دنیای فانـی،شراره ی عشقی که شد زندگانی

به یاد یاری،خوشا قطره اشکی،ز سوز عشقی،خوشا زندگانی

همیشه خدایا،محبت دلها،بـه دلهـا بماند،بسان دل ما

که لیلی و مجنون،فسانه شود

حکایت ما،جاودانه شود

تــو اکنــون ز عشقـم گـریزانی

غمــم را ز چشمــم نمــی خـوانی

از این غم،چه حالم،نمی دانی

پس از تو نمـونم بـرای خـدا،تـو مـرگ دلـم را ببیـن و برو

چو طوفان سختی ز شاخه غم،گل هستی ام را به چین و برو

که هستم من آن تک درختی،که در پای طوفان نشسته

همـه شـاخـه هـای وجـودش،ز خشـم طبیـعـت شکسته

ای ساروان

ای کاروان

لیلای من کجا می بری

بـا بـردن لیلای مـن،جان و دل مـرا می بری

ای ساروان کجا می روی

لیلای من چرا می بری

ای ساروان کجا می روی

لیلای من چرا می بری

آهنگ محسن نامجو الکی

چون است حال بستان ای باد نو به

اریکز بلبلان برآمد فریاد بی‌قراری

گل نسبتی ندارد با روی دلفریبت

تو در میان گل‌ها چون گل میان خاری

ای گنج نوشدارو بر خستگان گذر کن

مرهم بدست و ما را مجروح می‌گذاری

عمری دگر بباید بعد از وفات ما را

عمری دگر بباید بعد از وفات ما را

کاین عمر طی نمودیم …

کاین عمر طی نمودیم …

اندر امیدواری، اندر امیدواری، اندر امیدواری …

چون است حال بستان ای باد نو بهاری

کز بلبلان برآمد فریاد بی‌قراری

گل نسبتی ندارد با روی دلفریبت

تو در میان گل‌ها چون گل میان خاری

چون گل میان خاری …

ای گنج نوشدارو بر خستگان گذر کن

مرهم بدست و ما را مجروح می‌گذاری

عمری دگر بباید بعد از وفات ما را

عمری دگر بباید بعد از وفات ما را

کاین عمر طی نمودیم …

کاین عمر طی نمودیم …

اندر امیدواری …

اندر امیدواری …

اندر امیدواری …

اندر امیدواری …

متن شعر محسن نامجو الکی

هــــــــــــــــــــی هااااااااااااای

گفتا من آن ترنجم کاندر جهان نگنجم

گفتم به از ترنجی لیکن به دست نایی

گفتا تو از کجایی که آشفته می‌نمایی

گفتم منم غریبی از شهر آشنایی

گفتا سر چه داری کز سر خبر نداری

گفتم بر آستانت دارم سر گدایی

گفتا به دلربایی ما را چگونه دیدی

گفتم چو خرمنی گل در بزم دلربایی

گفتم که بوی زلفت گمراه عالمم کرد

گفتا اگر بدانی هم اوت رهبر آید

گفتم که نوش لعلت ما را به آرزو کشت

گفتا تو بندگی کن کاو بنده‌پرور آید

هی هی ههی هههیی یههیههیییی

ههههیی ههههیییی ههههیییی

هــــــــــــــــــــــــ ــــــــــــــــــــــی

هــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ــی

یاااااااهاااااااااااااااا اااااای

آهنگ های محسن نامجو الکی

ای در میان جانم و جان از تو بی‌خبر

از تو جهان پر است و جهان از تو بی‌خبر

جویندگان گوهر دریای حسن تو

در وادی یقین و گمان از تو بی‌خبر

شب مست یار بودم و در های‌های او

حیران آن جمال خوش و شیوه‌های او

در هوش‌ها فتاده نهایات بیهُشی

در گوش‌ها فتاده طنین صدای او

شرح و بیان تو چه کنم زان‌که تا ابد

شرح از تو عاجز است و بیان از تو بی‌خبر

جویندگان گوهر دریای حسن تو

در وادی یقین و گمان از تو بی‌خبر

ای در میان جانم و جان از تو بی‌خبر

از تو جهان پر است و جهان از تو بی‌خبر

آهنگ رضا خان محسن نامجو دانلود

جسم خاک از عشق در افلاک شد

کوه در رقص آمد و چالاک شد

جسم خاک از عشق در افلاک شد

کوه در رقص آمد و چالاک شد

آینه ات دانی چرا غمـــــــــاز نیست

زانکه زنگار از رخش ممـــــتاز نیست

زانکه زنگار از رخش ممـــــتاز نیست

شاد باش ای عشق خوش سودای ما

ای طبیب جمله علت های ما

ای دوای نخوت و ناموس ما

ای تو افلاطون و جالینوس

چون که گل رفت و گلستان در گذشت

نشنوی زان پس ز بلبل سرگذشت

چون که گل رفت و گلستان شد خراب

بوی گل را از چه جوییم از گلاب

بوی گل را از چه جوییم از گلاب

آینه ات دانی چرا غمـــــــــاز نیست

زانکه زنگار از رخش ممـــــتاز نیست

آینه ات دانی چرا غمـــــــــاز نیست

زانکه زنگار از رخش ممـــــتاز نیست

شعر رضا شاه محسن نامجو

بنگر به جهان، بنگر به جهان، چه طرف بربستم؛ هیچ

وز حاصل عمر، وز حاصل عمر، چیست در دستم؛ هیچ

شمع طَرَبم، شمع طَرَبم، ولی چو بنشستم، هیچ

من جام جم‌ام، من جام جم‌ام، ولی چو بشکستم، هیچ

افسوس که بی‌فایده فرسوده شدیم

وز داس سپهر سرنگون سوده شدیم

دردا ندامتا که تا چشم زدیم

نابوده به کام خویش نابوده شدیم

اسرار ازل را نه تو دانی و نه من

وین حل معما نه تو خوانی و نه من

هست از پس پرده گفتگوی من و تو

چون پرده براُفتد نه تو مانی و نه من

از من اثری ز سعی ساقی مانده‌ست

وز زمزمه‌ی عطر اقاقی مانده‌ست

وز باده‌ی دوشین قدحی بیش نماند

از عمر ندانم که چه باقی مانده است

بنگر به جهان، بنگر به جهان، چه طرف بربستم؛ هیچ

وز حاصل عمر، وز حاصل عمر، چیست در دستم؛ هیچ

شمع طَرَبم، شمع طَرَبم، ولی چو بنشستم، هیچ

من جام جم‌ام، من جام جم‌ام، ولی چو بشکستم، هیچ

اشعار محسن نامجو

بیشتر بخوانید :

شعر در مورد اسم سحر

شعر در مورد افتادگی

شعر با ا

شعر با پ

شعر در مورد هفت سین

  • ولی قره چلو

گلچین زیباترین شعر در مورد جستجو

پنجشنبه, ۵ مهر ۱۳۹۷، ۰۶:۴۵ ق.ظ

شعر در مورد جستجو

شعر در مورد جستجو ,شعر جستجو,شعر جستجوی سرنوشت,شعر جستجوی یار,جستجوی شعر با کلمه,جستجوی شعر نو,جستجوگر شعر,جستجوی شعر معاصر,جستجوی شعر فارسی,جستجو شعر فارسی,جستجوی شعر فارسی,متن شعر جستجوی سرنوشت,شعر در جستجوی یار,جستجو شعر نو,سایت جستجوی شعر نو,جستجوی شعر,جستجوی شعر بر اساس موضوع

شعر در مورد جستجو

در این مطلب سعی کرده ایم حدود 100 شعر از اشعار زیبا را در مورد جستجو برای شما تهیه نماییم.برای دیدن این اشعار به ادامه مطلب مراجعه نمایید

از باد صبا دلم چو بوی تو گرفت

بگذاشت مرا و جستجوی تو گرفت

اکنون ز منش هیچ نمی‌آید یاد

بوی تو گرفته بود خوی تو گرفت.

شعر در مورد جستجو

تنها نگران این بودم؛

که به جستجوی تو 

در دورترین کوچه ی دنیا

به خانه ات برسم

و تو به جستجویم رفته باشی!

چه غم‌بار

وقتی نمی دانی

گم کرده ای

یا گم شده ای؟

شعر جستجو

به دنبال تو می گردم

با انگشتانم در میان ابرها جستجو می کنم

در میان بال های پرندگان و برگ ها

و تنها منظره ی رنگ پریده ی میدان شهر پیداست…!

شعر جستجوی سرنوشت

از یادها گذشتی و

در بادها گم شدی

حالا حضور تو را کجا جستجو کنم

شعر جستجوی یار

زن‌ها گاهی تمامی ِ دنیایشان را

میان ِ چاردیـواری ِ آغوش یک مرد جستجو می کنند

زنی که خنده ها و گریه هایش؛

ناز و بهانه هایش

همه و همه،

تنها آغوش ِ خالص ِ مردانه ات را می خواهد

که مبادا برای لحظه ای

دست از مردانگی ات برداری!

جستجوی شعر با کلمه

به زندگی دست می کشم

به دکمه ها، به لباس ها

و تو را در تاریکی جستجو می کنم

یکی یکی رویاهایم را به خاطر می آورم

احساس می کنم با زندگی کنار آمده ام

به خاطر تو می خواهم در سرمای زیادی بایستم

سرم را از هر کجای مرگ که باشد

بیرون می آورم

و به تو خیره می شوم

جستجوی شعر نو

بهار به بهار

در معبر اردیبهشت،

سراغت را از بنفشه های وحشی گرفتم

و میان شکوفه های نارنج

در جستجویت بودم !

در “پائیـــز” یافتمت

تنها شکوفه ی جهان

که در پائیز روییدی !

جستجوگر شعر

عجیب هوس کرده ام

دستهایت را

مثل نوزادی که در جستجوی سینه ی مادرش

با دهان باز

تمام گهواره را

نفس می کشد

دستهای من

خالی اتاق را

به کبودی می رود

وقتی نا امید می شود

از لمس مهربان ترین اتفاقی که

نمی افتد

از چشمهایم…!

جستجوی شعر معاصر

دو شب از مرگِ من گذشته است

از آخرین نامه

از خداحافظ

از جستجو ی آخرین کلام در نگاهت

از آخرین باری که با تردید گفتی‌ چقدر دوستم داشتی

جستجوی شعر فارسی

همگان به جستجوی خانه می‌گردند،

من کوچه‌ی خلوتی را می‌خواهم

بی ‌انتها برای رفتن

بی ‌واژه برای سرودن

جستجو شعر فارسی

در بندر آبی چشمانت

پنجره ای گشوده به دریا

و پرنده هایی در دوردست

به جستجوی سرزمین های به دنیا نیامده.

جستجوی شعر فارسی

ترکم نکن

حتی برای ساعتی

چرا که قطره های کوچک دلتنگی

به سوی هم خواهند دوید

و دود

به جستجوی آشیانه ای

در اندرون من انباشته می شود

تا نفس بر قلب شکست خورده ام ببندد

متن شعر جستجوی سرنوشت

تن تو را یکسره

رام و پُر

برای من ساخته اند.

دستم را که بر آن می سرانم

در هر گوشه ای کبوتری می بینم

به جستجوی من.

شعر در جستجوی یار

بگذار به همه‌ی زبان‌هایی که می‌دانی و نمی‌دانی

بگویم دوستت دارم

بگذار در جستجوی کلماتی باشم

به حجمِ دلتنگی‌ام برای تو

جستجو شعر نو

آیا براستی این تویی ؟

در آرزوی توام

و در تو در جستجوی تو

اما تو را نمی یابم

شعر در مورد جستجو

بیشتر بخوانید :

شعر در مورد اسم حنانه

شعر در مورد اسم حمید

شعر در مورد اسم حدیث

شعر در مورد گل شمعدانی

شعر با ت

  • ولی قره چلو

گلچین زیباترین شعر در مورد جشن عاطفه ها

پنجشنبه, ۵ مهر ۱۳۹۷، ۰۶:۴۵ ق.ظ

شعر در مورد جشن عاطفه ها

شعر در مورد جشن عاطفه ها ,شعر در باره جشن عاطفه ها,شعر درباره ی جشن عاطفه ها,شعری در مورد جشن عاطفه ها,شعر کودکانه در مورد جشن عاطفه ها,شعر زیبا در مورد جشن عاطفه ها,شعری زیبا در مورد جشن عاطفه ها,شعر و متن در مورد جشن عاطفه ها,شعر کوتاه درمورد جشن عاطفه ها,شعری درباره جشن عاطفه ها,شعری زیبا درباره جشن عاطفه ها,شعر کوتاه در مورد جشن عاطفه ها,شعر جشن عاطفه ها,سرود جشن عاطفه ها,دانلود سرود جشن عاطفه ها,متن سرود جشن عاطفه ها

شعر در مورد جشن عاطفه ها

در این مطلب سعی کرده ایم حدود 100 شعر از اشعار زیبا را در مورد جشن عاطفه ها برای شما تهیه نماییم.برای دیدن این اشعار به ادامه مطلب مراجعه نمایید

جرس قافله آید بر گوش

بشنوید اینهمه فریاد و خروش

کاروان گل یاس

کوله بارش احساس

می رسد پیک بهار

تا زند جار که شد وقت نثار :

جشن نیکوکاری است

جلوه ی همیاری است

شعر در مورد جشن عاطفه ها

در هیاهوی بهار

که شکوفا شود از باغ هزاران گل عشق

نغمه ی شور زند بلبل عشق

و نسیم نوروز

بزند با صد شوق

شانه بر کاکل عشق

خاطر خسته تو را می خواند

دل بشکسته تو را می خواند :

جشن نیکوکاری است

جلوه ی همیاری است

شعر در باره جشن عاطفه ها

تو که رفتی بازار

هدیه ی عید برای پسر و دختر خود آوردی

شاد کردی دل فرزندانت

دلشان را بردی …

“نقل و آجیل کلوچه پشمک”

و آنچه را لازمه ی سفره ی عید است خریدی اکنون :

جشن نیکوکاری است

جلوه ی همیاری است

شعر درباره ی جشن عاطفه ها

به نام حضرت باری تعالی

که حال بینوا دریاب حالا

دوباره جشن نیکوکاری آمد

زمان همدلی و یاری آمد

شعری در مورد جشن عاطفه ها

نباشد همی نیک و بد، پایدار

 همان بِه که نیکی بُوَد یادگار

 دراز است دست فلک بر بدی  

همه نیکویی کن اگر بِخرَدی

شعر کودکانه در مورد جشن عاطفه ها

بنی آدم اعضای یکدیگرند

که در آفرینش ز یک گوهرند

تو کز محنت دیگران بی غمی

نشاید که نامت نهند آدمی

شعر زیبا در مورد جشن عاطفه ها

بیا ای دانش آموز دبستان

شکوفا کن گلی در این گلستان

گلستان قشنگ مهربانی بود

از هدیه های آسمانی

شعری زیبا در مورد جشن عاطفه ها

 چو نیکی کنی، نیکی آید برت

بدی را بدی باشد اندر خورَت

چو نیکی نمایدت، کیهان‌ خدای

تو با هر کسی نیز، نیکی نمای

شعر و متن در مورد جشن عاطفه ها

چه خوش باشد به جشن مهربانی

کنیم با بینوایان همزبانی

تهیدستان کنون چشم انتظارند

برای عیدشان عیدی ندارند

شعر کوتاه درمورد جشن عاطفه ها

کسی کوی دولت ز دنیا بِبُرد

که با خود نصیبی به عُقبی ببرد

درون فروماندگان شاد کن

ز روز فروماندگی یاد کن

شعری درباره جشن عاطفه ها

پیام دین ما می باشد احسان

اگر داری کمک کن ای مسلمان

کمک را از علی می باید آموخت

که بخشید عمر خود را هرچه اندوخت

شعری زیبا درباره جشن عاطفه ها

تقلا کن برای مستمندان

که اجر این کمک باشد دو چندان

چه آدمها که بی کیف و کتابند

پی گندم چو موری در شتابند

شعر کوتاه در مورد جشن عاطفه ها

چه آدمها که نان شب ندارند

به یاری شما چشم انتظارند

چه آدمها که بیمار و ضعیفند

اگر چه ناتوان اما شریفند

شعر جشن عاطفه ها

چه آدمها که تنها و یتیمند

به احسان شما اکنون سهیمند

بیاییم با کمک کردن به یاران

بهاری نو بسازیم در بهاران

سرود جشن عاطفه ها

چه سخت است آدمی با دست خالی

نپرسند از غمش یک لحظه حالی

یتیمان را کسانی می شناسند

که از درد یتیمی می هراسند

شعر نو درباره تولد دوست

یه کیک خیلی خوش طعم ، با چند تا شمع روشن

یکی به نیت تو یکی از طرف من

الهی که هزار سال همین جشنو بگیریم

به خاطر وجودت به افتخار بودن

شعر در مورد جشن عاطفه ها

بیشتر بخوانید :

شعر در مورد تشنگی

شعر در مورد بقیع

شعر در مورد تهمت

شعر با ی

شعر در مورد کریسمس

  • ولی قره چلو

گلچین اشعار عاشقانه علی آقا واحد

پنجشنبه, ۵ مهر ۱۳۹۷، ۰۶:۴۵ ق.ظ

اشعار علی آقا واحد

اشعار علی آقا واحد ،اشعار علی اقا واحدی،اشعار علی اقا واحد،شعر علی آقا واحد،اشعار ترکی علی آقا واحد،دیوان اشعار علی آقا واحد،شعر ترکی علی آقا واحد،شعر ترکی علی اقا واحد،شعر های علی اقا واحد،بهترین اشعار علی اقا واحد،گلچین اشعار علی آقا واحد،مجموعه اشعار علی آقا واحد،شعر عاشقانه علی آقا واحد،کتاب شعر علی آقا واحد،شعر ترکی از علی آقا واحد

اشعار علی آقا واحد

در این مطلب از سایت جسارت بهترین اشعار علی آقا واحد را در بخش اس ام اس شعر برای شما تهیه کرده ایم .امیدواریم مورد توجه شما عزیزان قرار گیرد

دون اولدوم ذؤق مئی‌دن ائیله کیم، اوفتاده بیر یئرده

اؤزوم بیر یئرده دوشدوم، مست قالدیم، باده بیر یئرده

بساطِ مئی‌ده سوز یوخ‌کی، دئییرلر، حال اولور آمما

«اولا گر باده بیر یئرده، نگارِ ساده بیر یئرده»

ینه، زاهید، اقلاً بیر صفا وار، سُفره‌ی مئی‌ده

نه گوسترمیش کدورت‌دن سوای سجاده، بیر یئرده؟

آلیبدیر کؤنلومی، حیرتده‌یه‌م کی، گؤزلرین فکری

نئجه بیر صید اولوب قسمت، ایکی صیّاده بیر یئرده

اسیری من کیمی مینلرجه وار، اول سروِ رعنانین

نه بیر دم اؤلدورور، نه ائیله‌ییر آزاده، بیر یئرده

منیم بو داغلار کی، سینه مه، اول لاله رخ چکمیش

که هرگز ائتمه‌میش شیرین، اونی فرهاده بیر یئرده

مقام و شأنین ایسترسه‌ن، اوجالسین «واحد» عالمده

چالیش تا خدمت ائت، تکمیل اولان اوُستاده بیر یئرده

اشعار علی آقا واحد

کیمده واردیر گؤزلیم، سنده اولان جاذبه‌لر

سنه دنیاده مگر، عاشق اولان‌دا، غم ائلر؟

بسدیر اولدورمه‌یه جکسن، گؤزلیم دنیانی

هر اوزی گؤیچک اولاندا، بوقدر چم خم ائلر

اینجیمه گؤزیاشیم، آخسا سنی گؤردوکده گولوم

گول آچیل‌دیکده باهار فصلی بولود شبنم ائلر

ناز و غمزه‌ن، یئریشین، شوخ باخئشین، عالم‌دیر

بیرده زولفون اوزه توکسؤن اودا بیر عالم ائلر

حیف سن، گزمه یاراشماز سنه بیگانه‌ایله

او آچیب سرّینی دونیایه سنی، محرم ائلر

«واحدم» عمریمی من عشقیله صرف ایله‌میشم

عشق یا اؤلدورر آخر منی یا، آدم ائلر

اؤلمزدیم اگر سن کیمی بیر، دلبریم اولسا

بیر آفت جان، شوخ ملک، منظریم اولسا

هر گون دولانیب باشینا، قربان سنه اول‌لام

پروانه صفت، اوُچماقا، بال و پریم اولسا

دنیاده سئویننم بوتون عاشیقلر ایچینده

آهولری، مجنون ائلییه‌ن، گؤزلریم اولسا

شؤق‌ایله نثار ائیلرم، هر بیر قدمینده

دریا قدری الده، دُور و گؤهریم اولسا

کویینده منه قوی نه بیلیر، ائیله‌سین اغیار

البته جزاسین چکر «آللاه کریم» اولسا

بیگانییه من، بیر بئله منّت می ائدردیم؟

کونلوم کیمی بیر یار وفا پروریم اولسا

«واحد» دئمه‌رم دردیمی من باشقا نگاره

یاریم بیلیر عشقینده نه درد و سریم اولسا!

شعر عاشقانه علی آقا واحد

عشقین ائله‌سه عالمی قان، بیلمه‌یه جکسن!

یوز دفعه دئسه‌م، مطلبی قان، بیلمه‌یه جکسن!

باخ سینه مه، مین یاره ووروب تیرِ نگاهین

افسوس کی، ای قاشی کمان، بیلمه‌یه جکسن

آخر کی قوجالتدی منی، درِد و غم عشقین

پیر اولماسان، ای تازه جوان، بیلمه‌یه جکسن

بی‌مهرسن، عالمده، رُخِ آلینا حسرت

وئرسه‌م‌ده اگر هیجرده جان، بیلمه‌یه جکسن

مجنون کیمی، زنجیرِ سرِ زولفینه باغلی

اولسام داخی، رسوای جهان، بیلمه‌یه جکسن

توتسام، گؤزه‌لیم، دامنینی، اینجیمه منده‌ن

نیلیم کی، دئسم گئتمه، دایان، بیلمه‌یه جکسن

کویوندا گؤزوم یاشینی، یوز یول ستمیندن

ائتسه‌م یوزه، ای سرو روان، بیلمه‌یه جکسن

سرّ لبینی دیلده نهان ساخلادیم ائلدن

فاش اولمایا، بو رازِ نهان، بیلمه‌یه جکسن

شؤق دهنین «واحدی» محو ائیله‌سه هر گاه

اوندان یئنه بیر نام نشان، بیلمه‌یه جکسن

شعر های علی اقا واحد

قویما گؤزه‌لیم، کویینه اغیار دولانسین

انصاف‌می، گولزاری گلیب، خار دولانسین؟

راضی ده‌گیلم اؤزگه اولا محرم وصلین

گولزار بهشتی نه‌یه کفّار دولانسین؟

کؤنلوم قوشو دائم دولانیر، شؤقِ روخونله

البته گرک، کعبه‌نی زوّار دولانسین

اکراه ائله‌مه قامتینه زولف دولاشسا

سرو اوستونه، بو رسمدی، شاه مار دولانسین

رحم ائت، گونیمی ائیله‌مه زولفون کیمی قاره

قویما اوزونه طرّه‌ی طرار دولانسین

سالدی منی پیوسته قاشین فکرینه، ظالم!

دائم بئله قوی چرخ جفاکار دولانسین

مخمور گؤزون فیکری ائدیب عالمی بیهوش

واحد نئجه بو شؤق‌ایله هوشیار دولانسین؟

اشعار ترکی علی آقا واحد

سوئیله ای گول، هانسی باغین، سن گولِ رعناسی‌سان؟

هانسی گلزارِ بهشتین، سروی سن، طوُباسی‌سان؟

آچما زولفون عطریله بیهوش ائدرسن عالمی

چونکی سن دشتِ خطانین، عنبرِ ساراسی‌سان

نازنین جانان گؤزه‌للر، قارشی دُورماز روُیینه

جمله سیندن سن گؤزه‌ل‌سن، هامی‌نین اعلاسی‌سان

باغبانین کیملر اولموش؟ گؤزلرین حئیرانی‌یام

سن مگر گلزارِ حُسنون نرگس شهلاسی‌سان؟

گؤرمه‌یینجه گول اوزون، جسمیمده قالماز طاقتیم

روحی‌سان گویا، بو مسکین عاشیقین، اعضاسی‌سان

من کیمی مینلرجه مجنونلار، اسیروندیر سنین

سؤیله یاریم، دوغرو سؤیله، سن کیمین لیلاسی‌سان

اینجیمه‌ز، «واحد»، او گول آه و فغانیندان سنین

سن گؤزه‌للر باغی‌نین بیر بولبولِ شیداسی‌سان

دیوان اشعار علی آقا واحد

وورما اوقاره تئللرینه شانه سئوگیلیم

ائتمه منی بلاکش دیوانه سئوگیلیم

یاندیردی حسرتین منی، گؤستر جمالینی

کؤنلوم اولوب اول آتشه- پروانه سئوگیلیم

بیر دفعه ائیله دیمسه، تمنای وصلینی

یوز دفعه یاندیم- آتش هجرانه، سئوگیلیم

گزمه رقیبله منی غیرت هلاک ائدیر

سالما بلالی عاشقینی قانه سئوگیلیم

گؤسترمه قاره خالینی، کؤنلوم فغان ائدیر

قوش، ده‌ن، گؤرنده تئز گلیر افغانه سئوگیلیم

یوز لیلی گؤرسه حسنونی مجنون اولار سنین

عشقینده اوز قویاردی بیابانه سئوگیلیم

انصافی اولسا چرخ، بو بیچاره «واحدی»

حسرت قویارمی، سن کیمی جانانه سئوگیلیم؟

اشعار علی اقا واحد

فکرینده‌می، بیر گون گؤزه‌لیم، بیز سیزه گلدیک؟

سیزدن قاییدیب، سونرا برابر بیزه گلدیک؟

گُولدوک و دانشدیق گئجه‌نی، صبح آچیلینجا

بیر غنچه گول اوستونده، سیزینله سؤزه گلدیک

کئف چکدیگیمیز خاطره‌لر، وارمی یادیندا؟

گولشنده بیر آیدین گئجه‌ده، اوز اوزه گلدیک

خیلی دولانوب سئیرائیله‌دیک گول‌لر ایچینده

بیر-بیریمیزه چوخ عشوه‌لی، چوخ بامزه گلدیک

بیزکی، گؤزه‌لیم، جان دئیه‌رک، جان ائشیدیردیک

بس ایندی نه اولدو بیزه، یوخسا گؤزه گلدیک!!

نه سنده وار اول مهر و محبت، نه‌ده منده

سوندوک ایشیق اولدوز کیمی، سون منزله گلدیک

واحد، او گئچه‌ن گونلری، بیر مرّه اوُنوتدوق

لیکن یئنی دنیایه، بیز ایندی تزه گلدیک

اشعار علی اقا واحدی

صفایِ مجلیسِ جانانی، کیم گؤروب، او دئسین!

بلایِ محنتِ هیجرانی، کیم گؤروب، او دئسین!

اینانمرام، منه هر کیم دئییر کی جنّت‌وار

گؤزیله روضه‌ی رضوانی کیم گؤروب، او دئسین!

منیم گولوم، چیچه‌گیم، جنّتیم، گؤزه‌ل‌لردیر

بهشتی، حوری و قیلمانی، کیم گؤروب، او دئسین!

کمندِ عشقده، مجنونی گؤرمه‌یه‌ن، نه بیلیر؟

اسیرِ زولف پریشانی، کیم گؤروب، او دئسین!

من آغلادیقجا نیگاریم، گولردی گؤز یاشیما

گولرکن، اول گولِ خندانی، کیم گؤروب، او دئسین!

چمنده هر سحر عشق اهلینین ترانه‌سی وار

فغان بولبول نالانی کیم گؤروب، او دئسین!

منیمده، واحد، اؤز ایستکلیمین، گؤزه‌ل لیگیدیر!

باهار زمانی، گولوستانی، کیم گؤروب، او دئسین!

کتاب شعر علی آقا واحد

صابر! ای محترم بؤیوک شاعیر!

شعرده، نظم و نثرده ماهیر!

یازدیغین داهیانه مضحکه‌لر

گؤستریر خلق ایچینده معجزه‌لر

بیلیدیریر منجه هر کسه هنرین،

اوخونور هر بیر ئولکه‌ده اثرین

داد ائدردین همیشه: «حرّیت»!

او اسارتده گؤردیگین ملّت

ایندی آزاده عؤمر ائدیر خرّم،

بیتدی مظلومو آغلاداق ماتم…

ایندی بیر دربدر اوشاق یوخدور

اونلارین زحمتین چکن چوخدور

نا خلف بیلمه یوکسله‌ن ائلینی

قوردولار هر طرفده هیکلینی

بیرده سیزلارمی قلب مجروحین؟

بیزی البّته سئیر ائدیر روحین

بو تفاخر سنه کفایت‌دیر،

ملّتین ایسته ینجه راحت‌دیر

اؤلدون، افسوس‌لر، که بی‌حرمت!…

وئرمه‌دی وارلیلار سنه قیمت

گر اولایدین سووه‌ت زمانیندا

شرفین چوخدی کتله یانیندا

سنه قیمت قویاردی جمعّیت،

یاشایاردین همیشه بی‌منّت

نئجه شاعرلر ایندی خوش‌گذران

کچیریرلر، گونش کیمی خندان

بو بیزیمچون بؤیوک سعادت‌دیر

شانلی، تاریخی بیر شرافت‌دیر

ای ییخان، کؤنلوم ائوین، قیل حذر افغانیمدان

ائوین آباد اولا، ال چک دلِ ویرانیمدان

منی مجنون‌ایله فرهاده برابر توتما

من اولاردان‌دا، هنرله گئچه‌رم جانیمدان

بیرجه گَل گور، نه جفالار چکیرم زولفوندن

خبرین یوخدو سنین، حالِ پریشانیمدان

طعن ائدیر ائل منه «یارین نه وفاسیز چیخدی؟»

ای وفاسیز، دئمیرم من بونو اؤز یانیمدان

سانکی باشدان باشا، بیر شعله‌ی آهیم گئجه‌لر

شمعلر، اودلانیر، آهِ دلِ سوزانیمدان

نئیله‌رم من گولو، یا لاله‌نی، انصافیم وار

اونلارین هانسی گؤزه‌ل‌دیر رخ جانانیمدان

وطنیمده نئجه من ایسته‌مه‌ییم بیر گولو کیم

جانی جانیملا بیر اولسون، قانی‌دا قانیمدان

واحدم، عصریمیزین ایندیکی فرهادی منم!

کیم منی آیری سالار خسروِ خوبانیمدان؟

شعر ترکی از علی آقا واحد

آی عاشیق! صحبت آچ، گولدن، چیچکدن:

چمن‌لر زینتی بیزیم یئرده‌دیر

بولبول‌لر ذؤق آلیر گوللریمیزدن

باهارین لذّتی بیزیم یئرده‌دیر

چال، اوخو شورایله چوبان بایاتی

سازیندا تعریف‌له بو شن حیاتی

عطرلی گوللری، باغی، باغاتی

گؤزه‌ل‌لیک خلقتی بیزیم یئرده‌دیر

ائلیمدن، آرخامدان، غم اوزاقلاشیر

ذوقی‌میز، نشئه‌میز، قایناییر، داشیر

خلقی‌میز فرح‌له گولوب اویناشیر

انسان سعادتی بیزیم یئرده‌دیر

سازین، کمانچانین، قارمانین، تارین

اوخویوب چالانین، گولون، باهارین

ادیبین، شاعرین، هر صنعت‌کارین

ان بؤیوک قیمتی بیزیم یئرده‌دیر

نه تاریخ‌لرده وار، نه باشقا یئرده

چوخ اوشاقی قادین وارمی بیر ائلده

ائلدن آلا تحسین، حؤرمت هر ایلده؟

آنالیق حؤرمتی بیزیم یئرده‌دیر

فاشیستین ظلمونه دونیالار باخیر

آنالار باغرینا سونگولر تاخیر

کؤرپه اوُشاقلاری یاندیریب یاخیر

بالا محبّتی بیزیم یئرده‌دیر

نوروز بایرامیندان آلدیق الهامی

شادلیقلا کئچیردیک بو شن بایرامی

وطن اوُشاقلاری سئونییر هامی

ائللرین قدرتی بیزیم یئرده‌دیر

بیر چوخ بایراملاری گؤردوکسه اگر

باهار بایرامیمیز هامسینا ده‌یر

بو خوش گونو گؤره‌ن سئوینمز مگر

کؤنوللر بهجتی بیزیم یئرده‌دیر

سیلینسین دونیادان بوش هنگامه‌لر

سسلنسین دیل‌لرده، جوشسون نغمه‌لر

یازسین بو ائل‌لر تبریک نامه‌لر

دونیالار جنتی بیزیم یئرده‌دیر

ای وطن اولادی، بیر آن وئرمه فرصت دوشمنه

قهرمان ضربه‌نله گؤستر درسِ عبرت دوشمنه!

قوی آلوو یاغسین تفنگیندن، توپوندان جبهه‌ده

ائیله اؤز دونیاسینی قهرایله ظلمت دوشمنه!

سونگوتک سانجیل فاشیستین قلبینه، یار باغرینی

ضربه اوستدن ضربه وور خائن طبیعت دوشمنه!

پارتلاسین قوی هیتلرین آلچاق باشیدا بومبالار

هر طرفدن وور جسارتله خسارت دشمنه!

ییخ، داغیت، یانسین جهنم‌تک فاشیستین جبهه‌سی

قسمت اولسون، قویما، بو گولزارِ جنّت دوشمنه!

بیلدی عالم هیتلرین خائن‌لیگین، ادنالیغین

یاغدیریر میلیونلا دونیا خلقی، نفرت دوشمنه!

حاضریق، واحد، صداقتله وطن اوغروندا بیز

هر زمان گؤرسترمگه قطعی جسارت دوشمنه!

شعر علی آقا واحد

موسیقی مجلسی‌نین طرفه علامت‌لری وار

گوش قیل گور نئجه جانسوز حکایت‌لری وار

موسیقی ذوقینه اول کس کی، ده‌گیلدیر واقف

بو بساطین نه بیلیر، کیم نه شرافت‌لری وار

تاری، بیهوده حساب ائتمه، اگر عارف‌سن

گورکی، مه‌رولر الیندن نه شکایت‌لری وار

اودا بیر زلفی سیه دلبرین آلوده‌سی‌دیر

که صداسیندا پریشانلیق اشارت‌لری وار

خوار، ظّن ائتمه، ساکین، موسیقی خادملرینی

اونلارین ذوقینه گیر، گور نه نزاکت‌لری وار

موسیقی غم داغیدیر، ذوق وئریر انسانه

درک قیلماز بونی اونلار کی، سفاهت‌لری وار

شاعرین، موسیقی خادملری‌نین، رسّامین

اینجه دقتله دوشون، گور، نه مهارت‌لری وار

موسیقی ذوقی هلاکولره، تاثیر ائتمیش

اوخو تاریخی، دوشون، گور نه روایت‌لری وار

بعضی نادان نه بیلیر موسیقی ذوقین، واحد!

چونکی جاهلدیلر، اولدوقجا جهالت‌لری وار

شعر ترکی علی آقا واحد

میخانه مجلسینده گره‌ک صحبت اولماسین

بیرکسده صحبت ائیله مگه جرئت اولماسین!

صحبت خیلافدیر، دئمیرم، ترکین ائیله‌یین

مئی مجیلسینده، جهد ائیله‌یین، غیبت اولماسین!

سرخوشلیق ائتمه، گؤزله، مئی‌ین احترامینی

سالما آیاغه باده‌نی، بی‌حرمت اولماسین!

مئی‌دن مراد و ذوق و صفا آلماق ایسه‌گر،

مئی تک بساطه ذوق یئتیر، نفرت اولماسین!

ایچدیکجه اهل حالی ائدر هوشیار مئی،

پژمرده‌لنمه، قابل اوتور، غفلت اولماسین

پیرِ موغان او شخصه ائدوب باده‌نی حلال،

ذاتینده، شبهه یوخ، کیم، اونون علّت اولماسین!

سن آدم اول، ادبله مئی ایچ، اوُیما جنّته

کوثر، جهنمه! سنه قوی، قسمت اولماسین!

مئی‌دیر، خلاصه، روحه غذا، بیرده موسیقی،

بونلاردان اؤزگه عالی گره‌ک نعمت اولماسین!

ظنیم خطا دئییل کی، دئسه‌م، موسیقی کیمی،

صنعت‌لر ایچره اینجه گره‌ک صنعت اولماسین!

هر علمه قیمت اولدو ایگیرمنجی عصرده،

بیر یئر اولورمی، موسیقییه قیمت اولماسین؟!

واحد، او ملّت کی اونون موسیقیسی یوخ

باتسین‌دا یئرلی دیبلی، ائیله ملّت اولماسین!

اشعار علی آقا واحد

بیشتر بخوانید :

شعر در مورد اسم ترنم

اشعار افشین صالحی

اشعار محسن حسینخانی

اشعار مارگوت بیکل

اشعار رسول یونان

  • ولی قره چلو

گلچین زیباترین شعر در مورد جعبه

پنجشنبه, ۵ مهر ۱۳۹۷، ۰۶:۴۴ ق.ظ

شعر در مورد جعبه

شعر در مورد جعبه ,شعر درباره جعبه مدادرنگی,شعر جعبه جواهر ابی,شعر جعبه جواهر,متن شعر جعبه جواهر,شعر بابای جعبه ای,متن شعر جعبه جواهر ابی,متن آهنگ جعبه جواهر,متن ترانه جعبه جواهر,متن آهنگ جعبه جواهر ابی,متن آهنگ یه جعبه جواهر ابی,متن ترانه ی جعبه جواهر,شعر جعبه سیاه,شعر جعبه مداد رنگی,شعر جعبه,شعر یه جعبه قشنگ داریم,شعر درباره جعبه مدادرنگی,شعر در مورد جعبه

شعر در مورد جعبه

در این مطلب سعی کرده ایم حدود 100 شعر از اشعار زیبا را در مورد جعبه برای شما تهیه نماییم.برای دیدن این اشعار به ادامه مطلب مراجعه نمایید

وقتی به بچه های جهان یاد دادم اسمت را هجی کنند

دهان‌شان به درخت توت بدل شد

تو، عشق من!

وارد کتاب های درسی و جعبه های شیرینی شدی.

شعر در مورد جعبه

مثل یک جعبه جواهر

که در بیابان به دست آدم داده اند

نمی دانم باهات چکار کنم!

شعر درباره جعبه مدادرنگی

با تمام زنان سیگار می‌کشی

اما فقط یک زن

در جعبه‌ی سیگارت صدایت می‌کند

برای تمام زنان شعر می‌گویی

اما فقط یک زن

در شعرهایت راه می‌رَود

فقط یک زن

زنی که تو را هرگز نمی‌شناسد…!

شعر جعبه جواهر ابی

مرهمِ دردِ خیره شدن‌هات

نه حرفهای من بود

نه دستانم

نیست در من، جعبه‌ی کوچکی

که الفبایی بر آن

شکلِ خیره شدنِ تو را به خود گرفته باشد

شعر جعبه جواهر

من در قلبم

مثل جعبه‏ ای که از پری درش بسته نمی‏ شود

تمام جاهایی که بوده ‏ام

تمام بندرهایی که به آنها رسیده ‏ام

تمام منظره‏ هایی که از پنجره ‏ها و دریچه‏ ها

یا در پستوها در رویا دیده ‏ام را جا داده‏ ام

همه چیز، به اندازه ‏ی همه‏ چیز

و این بسیار کمتر است از آرزوهایم

متن شعر جعبه جواهر

همه‌ی مداد رنگی‌ها مشغول بودند

به جز مداد سفید

هیچ کسی به او کار نمی‌داد

همه می گفتند: “تو به هیچ دردی نمی‌خوری…!”

یک شب که مداد رنگی‌ها توی سیاهی کاغذ گم شده بودند

مداد سفید تا صبح کار کرد

ماه کشید…

مهتاب کشید…

و آنقدر ستاره کشید که کوچک و کوچک و کوچک‌تر شد

صبح توی جعبه‌ی مداد رنگی جای خالی او با هیچ رنگی پر نشد.

شعر بابای جعبه ای

راحت جان باشد از آن قبضه تیغ

مرهم دل باشد از آن جعبه

تیر درد نهانی به که گویم

که نیست باخبر از درد من الا خبیر

متن شعر جعبه جواهر ابی

تیر جفای تو هست دلکش جان دوز من

جعبه ز سینه کنم تیر جفای ترا

بار نیامد دلم در شکن زلف تو

گر نه به گردن کشم بار بلای ترا

متن آهنگ جعبه جواهر

گه از بادام کردن جعبه نیش

گه از یاقوت کردن چشمه نوش

برآوردن برای فتنه خلق

هزاران صبحدم از یک بناگوش

متن ترانه جعبه جواهر

به مغزم جعبه شهر فرنگ عمر بی حاصل

به چرخ افتاده و گوئی در آفاقست جولانم

چه دریایی چه طوفانی که من در پیچ و تاب آن

به زورقهای صاحب کشته سرگشته می مانم

متن آهنگ جعبه جواهر ابی

چون کمان در شست آورد و تنت چون توز کرد

بس عجب باشد تو را در جعبه گر تیری در است

همچو بز از ریش خویشت شرم ناید کین فلک

بز گرفتت روز و شب وز بهر تو بازی گر است

متن آهنگ یه جعبه جواهر ابی

چسان ز دست غمت صید دل خلاص شود

که مژه های تو یک جعبه تیر را ماند

سریر عاج  که گویند داشت خسرو هند

سرین سیمبران آن سریر را ماند

متن ترانه ی جعبه جواهر

بر نشان هرگز ندیدم بر دل بی رحم تو

گر چه هر تیری که اندر جعبه بد بفشانده ام

ظن مبر جانا که من برگشته ام از عاشقی

یا دل از دست غم هجران تو برهانده ام

شعر جعبه سیاه

آبش از دیده آمدن گیرد

جعبه برگیرد و زدن گیرد

عذرها خواهدش سبک عثمان

درد او را کند سبک درمان

شعر جعبه مداد رنگی

کار و باری چنین فرو سازد

پیش معشوق جعبه بنوازد

او نشسته میان قلاشان

که درآیند زود فراشان

شعر در مورد جعبه

بیشتر بخوانید :

شعر در مورد اسم تمنا

اشعار نیلوفر ثانی

شعر در مورد خوش آمد گویی

شعر در مورد حضرت علی اصغر

اشعار نیلوفر لاری پور

  • ولی قره چلو

گلچین زیباترین شعر در مورد جشن نیکوکاری

پنجشنبه, ۵ مهر ۱۳۹۷، ۰۶:۴۴ ق.ظ


شعر در مورد جشن نیکوکاری

شعر در مورد جشن نیکوکاری ,شعر درباره جشن نیکوکاری,شعر کودکانه در مورد جشن نیکوکاری,شعر در باره جشن عاطفه ها,شعری در مورد جشن نیکوکاری,شعر در مورد جشن عاطفه ها,شعر کوتاه در مورد جشن نیکوکاری,شعری در مورد جشن عاطفه ها,شعری درباره جشن نیکوکاری,شعر کودکانه در مورد جشن عاطفه ها,شعر درباره ی جشن عاطفه ها,شعری درمورد جشن نیکوکاری,شعری درباره جشن عاطفه ها,شعر درباره ی جشن نیکوکاری,شعر کودکانه درباره جشن نیکوکاری

شعر در مورد جشن نیکوکاری

در این مطلب سعی کرده ایم حدود 100 شعر از اشعار زیبا را در مورد جشن نیکوکاری برای شما تهیه نماییم.برای دیدن این اشعار به ادامه مطلب مراجعه نمایید

اول به نام خدا

خدای خوب و دانا

که خیلی مهربونه

حرف‌هامونو می دونه

شعر در مورد جشن نیکوکاری

فکرهای خوب و نیک رو

می خونه و می بینه

فرموده خوبی کنید

احسان و نیکی کنید

با مامان و با، بابا

با مردم های دنیا

مهربون و خوب باشید

از بدی ها دور باشید

شعر درباره جشن نیکوکاری

بیا ای دانش آموز دبستان

شکوفا کن گلی در این گلستان

گلستان قشنگ مهربانی

بود از هدیه های آسمانی

شعر کودکانه در مورد جشن نیکوکاری

گاهی خدا می خواهد

با دست تو دست دیگر بندگانش را بگیرد

وقتی دستی را به یاری می گیری،

بدان که دست دیگرت در دست خداست…

شعر در باره جشن عاطفه ها

پیام دین ما می باشد احسان

اگر داری کمک کن ای مسلمان

کمک را از علی می باید آموخت

که بخشید عمر خود را هرچه اندوخت

شعری در مورد جشن نیکوکاری

بخشندگی ،

انتشار بوی خوش بنفشه بر ته کفشی است

که لگدمالش کرده است .

شعر در مورد جشن عاطفه ها

تقلا کن برای مستمندان

که اجر این کمک باشد دو چندان

چه آدمها که بی کیف و کتابند

پی گندم چو موری  در شتابند

شعر کوتاه در مورد جشن نیکوکاری

برای رسیدن

به بلندای بخشندگی

باید از آز وجود خویش

بگذری.

شعری در مورد جشن عاطفه ها

چه آدمها که نان شب ندارند

به یاری شما چشم انتظارند

چه آدمها که بیمار و ضعیفند

اگر چه ناتوان اما شریفند

شعری درباره جشن نیکوکاری

چه آدمها که تنها و یتیمند

به احسان شما اکنون سهیمند

بیاییم با کمک کردن به یاران

بهاری نو بسازیم در بهاران

شعر کودکانه در مورد جشن عاطفه ها

دستی که کمک می کند،

از دستانی که برای دعا

بالا می روند

مقدس تر است

شعر درباره ی جشن عاطفه ها

چه خوش باشد به جشن مهربانی

کنیم با بینوایان همزبانی

تهیدستان کنون چشم انتظارند

برای عیدشان عیدی ندارند

شعری درمورد جشن نیکوکاری

چه سخت است آدمی با دست خالی

نپرسند از غمش یک لحظه حالی

یتیمان را کسانی می شناسند

که از درد یتیمی می هراسند

شعری درباره جشن عاطفه ها

ولی من مطمئنم یک نفر هست

که گیرد از رفیق بینوا دست

به یاد دوستان دستی برآرید

نهال عاطفه در دل بکارید

شعر درباره ی جشن نیکوکاری

مسلمان هر شب و روزی که آید

گره از کار همسایه گشاید

شعر نو درباره تولد دوست

یه کیک خیلی خوش طعم ، با چند تا شمع روشن

یکی به نیت تو یکی از طرف من

الهی که هزار سال همین جشنو بگیریم

به خاطر وجودت به افتخار بودن

شعر در مورد جشن نیکوکاری

بیشتر بخوانید :

شعر در مورد اسم نغمه

شعر در مورد اسم الهام

شعر در مورد شخصیت

 شعر در مورد آغوش

شعر در مورد اسم کیان

  • ولی قره چلو